سفرنامه پنجکنت (بخش دوم تاجیکستان)

ساخت وبلاگ
روشن‌ترین لحظۀ این سال فرا رسید.اولین رد پای مشترک ما بر این کره خاکی...ماحصل یک سال تلاش شبانه‌روزی رضا در انزوا و وحشت ایام کرونا... و ویراستاری‌ من با عشق و افتخار در آغازین ماه‌های رفتن‌ مادر... رنج بسیار بردیم تا رسیدن به این لحظه مبارک که به همت و اشتیاق آقای بختیاری عزیز در انتشارات ایرانشناسی به چاپ رسید.برگ سبزیست تحفه درویش...برای ایران...آبراهام والنتاین ویلیامز جکسن (1937-1862 میلادی) از پیشگامان مطالعات ایرانی در امریکا بود که از او به عنوان نخستین ایران‌شناس بزرگ آکادمیک امریکایی نیز یاد می‌شود. جکسن که حدود 40 سال وظیفۀ تدریس زبان‌های هندوایرانی در دانشگاه کلمبیا را نیز به عهده داشت، یکی از محققان خوش‌نام در رشتۀ زبان، ادبیات و ادیان ایران باستان به‌‌شمار می‌رود که برای مطالعات و مشاهدات ایران‌شناسی خود پنج مرتبه به ایران سفر کرد. سفرنامۀ حاضر مربوط به سال‌های 1907 و 1910 میلادی است. ارزش این کتاب را می‌توان در بررسی اوضاع و احوال اجتماعی و زندگی مردم دانست. جکسن در مسیر مسافرتش از باکو و حاشیۀ دریای مازندران تا شرق ایران، یعنی مشهد و نیشابور، جلوه‌های فراوانی از فرهنگ، زندگی اجتماعی، آداب، باورها و مناسک مردم را ثبت و ضبط کرده است. این دانشمند در کنار گزارش رویدادهای سفر در این کتاب، اطلاعات کامل و جامعی از تاریخ، ادبیات و فرهنگ مردم ایران نیز ارائه کرده است.برای خرید کتاب اینجا کلیک کنید. سفرنامه پنجکنت (بخش دوم تاجیکستان)...ادامه مطلب
ما را در سایت سفرنامه پنجکنت (بخش دوم تاجیکستان) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orangebackpack بازدید : 27 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت: 12:55

سالهای طولانی، من تنها فرزندت بودم، در شب‌های بی‌انتها، در روزهای تنهایی، در سکوت طولانی و مدام روزهای تابستان و شب‌های زمستان... من و تو دردهایمان را باهم تقسیم کردیم بدون حضور هیچ شریک دیگری...سالهای طولانی، یکی بود و غیر از خدا هیچکس نبود... امروز که سیصد و شصت و پنح روز از پر کشیدنت می‌گذرد، باز هم در تنهایی به عزایت نشسته‌ام... زیرا که فقط برای من، تمام معنای زندگی بودی و هیچ کس دیگری در جهان هستی در این نعمت من شریک نبود. فردا صبح، برای آخرین بار، با عشق و حوصله، آخرین صبحانه‌ات را به دهانت می‌گذارم، بر موهای چون برفت دست می‌کشم؛ برای ناهار الویه می‌خواهی. پس سیب‌زمینی‌ می‌گذارم بپزد تا قبل از آمدن فیزیوتراپ ناهارت آماده باشد. برای نوبت بعدی دارویت، آناناس و سیب چرخ می‌کنم و بالای سرت می‌آورم و صدایت می‌زنم. چشم باز می‌کنی، برای آخرین بار نگاهم می‌کنی و در آرامش مطلق، به روی من و جهان هستی چشم می‌بندی... دعایت مستجاب شد مادر! وقت رفتن، تنها من بالای سرت بودم...و من هنوز چنان عاشقت هستم که هیچ فرزندی دیگری بر روی زمین مدعی چنین عشقی نشود... سفرنامه پنجکنت (بخش دوم تاجیکستان)...ادامه مطلب
ما را در سایت سفرنامه پنجکنت (بخش دوم تاجیکستان) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orangebackpack بازدید : 68 تاريخ : پنجشنبه 16 تير 1401 ساعت: 5:00

هشتم مارس، روز جهانی زنان است. از روز نخست، این جهان برای جنس دست اولی که طبیعتاً زاینده و مهربان است و با این وجود جنس دست دوم خطاب می‌شود، جای عادلانه‌ای برای زندگی نبوده است. نه در مقیاس شادی و لذت و نه در میزان درد و رنج. هر زنی، اگر شایسته نام مقدسش باشد، به جز خود، مسئولانه سبب‌ساز شادی و آسایش حلقه کسانی است که در زندگیش حضور دارند. هر زنی، اگر شعورمند زیست کند، دختر خلف زمین است... چه بسیار زنانی دیده‌ام که صبورانه تمام آلامشان را پشت یک لباس رنگی، یک خط چشم کج و معوج یا یک لاک خوش‌رنگ پنهان کرده‌اند. یا موقع انجام روزمرگی‌ها، هنگام ظرف شستن، همان وقتی که مایع ظرفشویی را روی اسکاچ می‌ریزند، دل‌آشوبه‌هایی که گوش شنوا ندارند، دغدغه‌هایی که خریدار ندارند را، می‌ریزند روی اسکاچ و ظرف‌ها را جوری می‌سابند که از تمیزی برق بزنند. هیچ وقت مادرها یا مادربزرگ‌ها را وقتی روی قالی دست می‌کشیدند تا مثلاً آشغال‌های ریز را از روی زمین جمع کنند، دیده بودید؟ به موهای سپیدشان قسم که فلسفی‌ترین افکار را پشت سکوتشان حمل می‌کردند! من از مردان، وقتی در حق زنان جفا می‌کنند، آنقدر نمی‌هراسم که از جفای هم‌جنسان در حق یکدیگر. در طول تاریخ چه بسیار سرهای بریده، تجاوزها، خیانت‌ها، چه بسیار در غل و زنجیر، چه بسیار نفس‌بریده و دم نزده زیسته‌ایم، جنگیده‌ایم و ادامه داده‌ایم اما، روزی باید بیاید که زنان فرزندان شایسته‌تری تربیت کنند. زنانی که در پنهان‌ترین زوایای ذهنشان افکار مردسالارانه نباشد و فرزندانی تربیت کنند که شایسته‌تر از نسل‌های قبل با زن رفتار کنند. درد من، زنانی هستند که هنوز و همچنان به این سطح از شعور در برابر حفاظت از جایگاه تمام زنان و حفظ حریم شخصی تک تک آنها نرسیده‌اند و هرکدام به ن سفرنامه پنجکنت (بخش دوم تاجیکستان)...ادامه مطلب
ما را در سایت سفرنامه پنجکنت (بخش دوم تاجیکستان) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orangebackpack بازدید : 75 تاريخ : پنجشنبه 16 تير 1401 ساعت: 5:00

«حق با بهار بود، با همان ساقه‌های لُخت. 
بر این پهنهٔ خاک چیزی هست که به رغمِ ما ادامه می‌دهد. 

خوب است که جلوه‌های بودن را به غم و شادی ما نبسته‌اند.»

هوشنگ گلشیری

سفرنامه پنجکنت (بخش دوم تاجیکستان)...
ما را در سایت سفرنامه پنجکنت (بخش دوم تاجیکستان) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orangebackpack بازدید : 56 تاريخ : پنجشنبه 16 تير 1401 ساعت: 5:00

سعدي اندازه ندارد که چه شيرين سخني    
باغ طبعت همه مرغان شکرگفتارند
تا به بستان ضميرت گل معني بشکفت    
بلبلان از تو فرومانده چو بوتيمارند

سفرنامه پنجکنت (بخش دوم تاجیکستان)...
ما را در سایت سفرنامه پنجکنت (بخش دوم تاجیکستان) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orangebackpack بازدید : 80 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 14:09

هر کوله‌پشتی با خودش یه دنیا حرف و قصه داره... سهم من از دنیای رنگارنگ کوله‌پشتی‌ها، یه کوله‌پشتی نارنجیه که شده همسفر رویاها، رفیق راه و هم داستان خاطره‌های تلخ و شیرین سفر... عاشق راه‌های نرفته‌ام، مقاصد ناآشنا، مردمانی دیگر، فرهنگ‌هایی متفاوت و طبیعت هزار رنگی که دمادم نگارنده‌ای چیره‌دست را به یادم می‌آورد و مرا سرمست می‌رقصاند...

سفرنامه پنجکنت (بخش دوم تاجیکستان)...
ما را در سایت سفرنامه پنجکنت (بخش دوم تاجیکستان) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orangebackpack بازدید : 67 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 14:09

در کارگه کوزه‌گری کردم رای در پایه چرخ دیدم استاد بپای می‌کرد دلیر کوزه را دسته و سر از کله پادشاه و از دست گدای سفرنامه پنجکنت (بخش دوم تاجیکستان)...
ما را در سایت سفرنامه پنجکنت (بخش دوم تاجیکستان) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orangebackpack بازدید : 67 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 14:09

خاک را دامان پر زر می‌کند فصل خزان بادها را کیمیاگر می‌کند فصل خزان شاخساران را به رنگ عود برمی‌آورد برگ‌ها را صندلِ تر می‌کند فصل خزان طوطیان سبزپوش عالم ایجاد را حله طاووس در بر می‌کند فصل خزان از رخ زرین، بساط خاک را در یک نفس آسمان پر ز سفرنامه پنجکنت (بخش دوم تاجیکستان)...ادامه مطلب
ما را در سایت سفرنامه پنجکنت (بخش دوم تاجیکستان) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orangebackpack بازدید : 73 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 14:09

30 روز گذشت... یک ماه آزگار. یک ماه است که ندارمت. 30 روز گذشت یا 30 سال؟ که ساعت ده صبحم را بخیر نکردی. که ساعت یک نیمه شبم را با تو بخیر نکردم. یک ماه شد که روز و شبم را گم کرده‌ام مادر... که خسته‌ترین موجود جهانم. وحشت‌زده‌ترین و غمناک‌ترین و م سفرنامه پنجکنت (بخش دوم تاجیکستان)...ادامه مطلب
ما را در سایت سفرنامه پنجکنت (بخش دوم تاجیکستان) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orangebackpack بازدید : 56 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 14:09

در کنار خطوط سیم پیام، خارج از ده، دو کاج روییدند سالیان دراز رهگذران، آن دو را چون دو دوست می‌دیدند روزی از روزهای پاییزی، زیر رگبار و تازیانۀ باد یکی از کاج‌ها به خود لرزید، خم شد و روی دیگری افتاد گفت ای آشنا! ببخش مرا! خوب در حال من تامّل کن! سفرنامه پنجکنت (بخش دوم تاجیکستان)...ادامه مطلب
ما را در سایت سفرنامه پنجکنت (بخش دوم تاجیکستان) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : orangebackpack بازدید : 74 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 14:09